سلام به همه ی دوستای خوبم

امروز وبلاگم یکساله شد

از همتون ممنونم که تو این مدت همراهم بودین و

با نظرات خوبتون منو در بهتر شدن وبلاگ کمک کردین

امیدوارم بتونم با پستهای وبلاگ قسمتی از زحمتاتونو جبران کنم...

 

نوشته شده در دو شنبه 25 تير 1390برچسب:,ساعت 13:23 توسط Fah| |


You've given me a reason
For smiling once again,
You've filled my life with peaceful dreams
and you've become my closest friend.

You've shared your heartfelt secrets
And your trust you've given me,
You showed me how to feel again
To laugh, and love, and see.

If life should end tomorrow
And from this world I should part,
I shall be forever young
For you have touched my heart...

نوشته شده در شنبه 25 تير 1390برچسب:,ساعت 23:48 توسط Fah| |

کاش قلبم درد تنهایی نداشت

سینه ام هرگز پریشانی نداشت

برگهای آخر تقویم عشق

حرفی از یک روز بارانی نداشت

کاش میشد راه سخت عشق را

بی خطر پیمود وقربانی نداشت...

نوشته شده در جمعه 24 تير 1390برچسب:,ساعت 13:59 توسط Fah| |

نوشته شده در پنج شنبه 23 تير 1390برچسب:,ساعت 23:47 توسط Fah| |

وای به حال من، وای به حال من

آخرم منو تنها گذاشت،موقع رفتن یکم دلهره داشت

نه به خاطر جدائی...نه به خاطر جدائی

از این میترسید نکنه دیر برسه پیش یار جدیدش

آخرم تیرشو تو چشمای من هدف گرفت

آخرم زهرش توی رگهای من جریان گرفت

آخرم خارشو تو دستای من فرو میکرد

آخرم داغشو روی دل من گذاشت و رفت

آخرم حسرت یه روز خوشو تو زندگیم گذاشت و رفت...

آخرم با غریبه دیدمش و البته نه واسه اون،واسه من غریبه بود

واسه اون.........یار تازه بود

 

از وقتی رفتی،همه بهم میگن چته؟؟؟

چرا همش کنج خونه ای؟

چرا مثله این دیوونه ها سردرگمی؟

اونا از حال و روزم بی خبرن

نمیدونن که تو رفتی و من اینجا در به درم

همه میگن اون تورو گذاشت و رفت

همه میگن خودمون دیدیمش با چشامون

همه میگن تو و اون...همه میگن دیدنت با خود اون

اونا چرت و پرت میگن،بزار بگن

مهم اینه که  من تورو...خوب منم دیدم تورو با خود اون

 

به همه دروغ میگم

به چشام دروغ میگم

به دلم،به نفسهام که عطر تو باهاش خو گرفته بود دروغ میگم

من دارم به خودمم دروغ میگم

به گلای باغچمون، گنجشک رو درختمون...

راستی درخت یادت میاد؟؟

یادگاری نوشتی تا آخرش باهامی،یادت میاد...؟

 

وقتی رفت یه یادگار برام گذاشت

عکس جدیدش بود اما تو عکس تنها نبود،اون با رقیب نشسته بود

راستش می خواستم عکستونو از وسط نصف بکنم

خیلی سخت بودش آخه دستت درست تو دستاش بود

اگه میخواستم ببرم،دست تو هم باهاش میرفت

راستش می خواستم عکستونو از وسط نصف بکنم

اما گفتم نکنه بفهمی ناراحت بشی،دستم بشکنه یه وقت من از این کارا بکنم

قابش کردم،روی طاقچه گذاشتمش

هر کی بهم میگفت اون یکی کیه؟

میگفتم...چی میگفتم،حرفی نداشتم بزنم...

هیچوقت نمیبخشمت

هیچوقت...

 

نوشته شده در پنج شنبه 23 تير 1390برچسب:,ساعت 14:34 توسط Fah| |

 

هرجوریکه شده باید دورت کنم از لحظه هام

با پاکن سنگدلی پاک میشی تو از خاطره هام

غلط گیره منطقم میگیره اشتباهه منو

اشتباهم تو بودی پر کردی ذهن پاک منو

همیشه با تو بودن آرزوی من بوده

گزفتن دستاتو شعر سرودن بوده

حالا که رفتی چرا بای بازم  بخونم؟؟

شاید بازم دلم میخواد که با تو بمونم

ولی نمیشه نادیده گرفت خیلی کاراتو

دروغ گفتن و همه بازیاتو

بدون درده عشقه که منو کرده خسته

ولی حرفه حقه که منو کرده برده

دیگه محاله که به تو بدم من فرجه

فقط ظاهر قشنگته که دل دزده

نبودت مهم نیست،دستام سرده

عشقه تو دیگه نمیتونه برگرده...

 

نوشته شده در سه شنبه 21 تير 1390برچسب:,ساعت 23:30 توسط Fah| |

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 14:20 توسط Fah| |

امروز فقط روز توست میخوام دنیا بدونه

برای اسم زیبات میخونم عاشقونه

تو آمدی به دنیا به قلب من نشستی

خوش آمدی عزیزم که عشق من تو هستی
منم تا دنیا دنیاست قدر تو رو میدونم

امروز تولد توست از ته دل میخونم

تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک


نوشته شده در دو شنبه 13 تير 1390برچسب:,ساعت 12:4 توسط Fah| |

مهربانــــــــــم تولـــــــــد تــــــــــــو
تولد گل و نور و شبنم و پاکی است
تولـــــــــد تــــــــــــو
تولد شب و شقایق و شبنم است
تولدت مبارک
تولــــدت مبــــارک تولـــــدت مـــبارک
بیا شمعا رو فوت کن که صــــــد سال زنده باشی
تولد تولد تولدت مبارک ،مبارک مبارک تولدت مبارک
بیـــــا شمـــعا رو فوت کـــن که صـــد سال زنــــده باشی
تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک
تولدت مبارک تولدت مبـارک تولدت مبارک تولدت مبارک

تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک
تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک
بیا شمعا رو فوت کن که صــــد سال زنده باشی
تولــــد ت مبــارک تولـــدت مبــــــارک
تــولد تولــد تولـــد تولدت مبارک
الـــهی صد ساله
شی نه صد وبیست
ساله شی نه
۱٢٠سال
کمه

همیشه زنــــــــــــــــــــــــــــــده باشی

نوشته شده در دو شنبه 13 تير 1390برچسب:,ساعت 11:56 توسط Fah| |

You said you didn't want to see me get hurt,
so does that mean you closed your eyes when I cried?

 

نوشته شده در جمعه 10 تير 1390برچسب:,ساعت 22:4 توسط Fah| |

آخر ای دوست نخواهی پرسید

که دل از دوری رویت چه کشید؟

سوخت در آتش و خاکستر شد

وعده های تو به دادش نرسید

داغ ماتم شد و بر سینه نشست

اشک حسرت و شد و بر خاک چکید

آن همه عهد فراموشت شد

چشم من روشن ، روی تو سپید

جان به لب آمده در ظلمت غم

کی به دادم رسی ای صبح امید؟

آخر این عشق مرا خواهد کشت

عاقبت داغ مرا خواهی دید ...

نوشته شده در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:,ساعت 1:25 توسط Fah| |


هميشه ترسم از اين بود كه خاموش مثل دريا شم

كه يك روز بی تو و چشمات يه تصوير رنگ رويا شم

خودت خواستی كه اينجوری بمونيم بی هم و تنها

قراره ما مگه اين بود قيامت وعده ی فردا

خودت خواستی و مي دونی نزارش پای خوبيهام

نگو ای كاش بد بودی نمي گفتی تو رو مي خوام

قرارمون مگه اين بود نباشه فرصت ديدار

نگاهت می كنم اما جواب تو فقط انكار

بدونه تو و چشمونت هراس مرگه تو چشمام

من از اين لحظه می ترسم كه خالی از تو شد دستام

تو رو تا لحظه ی ديدار به دست گريه می سپارم

از امروزی كه تو رفتی تا فردای تو بيدارم

خودت خواستی كه اينجوری بمونيم بی هم و تنها

قراره ما مگه اين بود قيامت وعده ی فردا...

نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,ساعت 23:34 توسط Fah| |

I always knew that looking back to the
cries would make me laugh;but
I never knew that looking back
to the laughs would make me cry…

همیشه میدونستم به یاد اوردن اشکای گذشته باعث خندم میشه; اما

نمیدونستم به یاد اوردن خنده های گذشتم منو به گریه میندازه...

نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,ساعت 14:13 توسط Fah| |

غم اوارگی و دربدری

غم تنهایی و خونین جگری

قاصدک وای به من همه از خویش مرا می رانند

همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند

مادر من عم هاست مهد و گهواره من ماتم است

قاصدک دریابم.

روح من عصیان زده و طوفانیست

اسمان نگهم بارانیست

قاصدک غم دارم غم به اندازه سنگینی عالم دارم

غم من صحراهاست افق تیره او ناپیداست

قاصدک دیگر از این پس منم و تنهایی

وبه تنهایی خو در هوس عیسایی

و به عیسایی خود منتظر معجزه ای_غوغایی

قاصدک حال گریزش دارم

می گریزم به جهانی که در ان پستی نیست

پستی و مستی و بد مستی نیست

می گریزم به جهانی که مرا ناپیداست

شاید ان نیز فقط یک رویاست...

نوشته شده در شنبه 4 تير 1390برچسب:,ساعت 13:57 توسط Fah| |

من پذیرفتم شکست عشق را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این درد آشنا دیوانه است

می روی شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

گرچه تو شادان تر از من میروی

آروز دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را...

نوشته شده در شنبه 4 تير 1390برچسب:,ساعت 1:23 توسط Fah| |

نوشته شده در جمعه 3 تير 1390برچسب:,ساعت 22:35 توسط Fah| |

یه جوری عاشقت هستم که خوابم با تو بیداره

میخوام تنها بشم اما خیال تو نمیزاره

یه جوری عاشقت هستم که تو شاید نمیدونی

ولی بازم یه احساسی به من میگه نمیمونی

چرا نشکسته میمونن همه بغضای ناخونده

بگو تا مرز آغوشت چقدر دلواپسی مونده

کدوم خوابه که دور از تو هنوز آرومه آرومه

نمیدونم شبم تا کی از آغوشه تو محرومه

از این تاهایی میترسم،از این آینده ی مبهم

از اینکه هردومون باشیم ولی دور از نگاه هم

از اینکه هردومون باشیم ولی دور از نگاه هم

اتاق و سقف نزدیک و یه قاب عکس و بیداری

ببین تو خلوتت آیا تو هم حاله منو داری

چرا نشکسته میمونن همه بغضای ناخونده

بگو تا مرز آغوشت چقدر دلواپسی مونده

نوشته شده در پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:,ساعت 22:3 توسط Fah| |

بی هوا رفتی و بی هوا شکستم

بی هوا رفتی،تو کجائی...گریه کردم

تو سفر کردی و دنیام زیر و رو شد

گفته بودی که دیگه برنمیگردم

باورم نمیشه چشمات روبه روم نیست

عزیزم چشمای تو دنیای من بود

با تو من به اوج قصه میرسیدم

قصه ی چشمای تو رویای من بود

بی هوا رفتی و بی هوا بریدی

لحظه لحظه های عمر ما حروم شد

نامتو خوندم و صد دفعه شکستم

چرا آخرش به این تلخی تموم شد...

نوشته شده در پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:,ساعت 1:26 توسط Fah| |

نوشته شده در چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:,ساعت 14:34 توسط Fah| |

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com